
در کوچهاي ژرف و تاريک عمر, راه طي ميکنم. اينک پر از اندوه اند و هم پر از بلا. آنقدر ميروم تا نوري ببينم. اميدوارم, اميد به يافتنش دارم و باور به بودنش. قدمهايم استوار, توانا و محکمند. نگاهم جستجوگر است ولي دنا است. داناست به خواسته ام و در جسججوي هدفم, راهي که مرا به نور اميدي جاودانه براي زندگيم برساند
کوچه هارا يکي يکي سپري ميکنم. مشکلات را کنار ميزنم و راه را باز ميکنم. باز هم قدم بر ميدارم صبر و تحمل و پشتکار توشه ي راهم, راهي در جستجوي راهي ديگر
اينک فقط براي ماندن اميدم دعا ميکنم و تنها, در کناري با اشکهاي خستگي ام سر ميکنم. اما اينها فقط و فقط به نيرويم مي افزايند و بس
halet khoobe?
miham bia inam sarzadam nagi nemiyay sar bezani haa taze bara comment ham gozashtam.
dooset draam ye alam andazeye ghablameye kalepache ( in sher ham az khodam bood haaa. in hame to sher gofti manam oomadam too jav shoma o sher goftam)
boooos
fariba