اشك شب
یک اتفاق, یک احساس, یک جفت چشم عاشق, یک بغض, یک قطره زلال, قطره اشکی از برای عشق! همون اتفاق, همون بغض, همون اشک , همون احساس, اما این بار همراه سکوت, سکوت یک قلب پر از عشق, عشقی تو دل شب ستاره شده بود, دلی که یه تنهایی سکوت و به وسعت شب! "اشک شب" یک مکان دیگه برای شکستن این سکوت!
undefined undefined ماه undefined
هنگامه ي وصال

...انگار شکوفه هاي مهرباني در خانه اش شکفته اند
...انگار تمام دستهاي غريب باد در تکه اي از زمين شکسته اند
...تشعشع آفتاب عشقش, قلبم را دوباره روشن کرده است
...ديگر غمي نبود
...ديگر نگاه خسته ي من در آينه نبود
...شب بود و عشق چراغ خوانمان
...قفل است نگاه مهر در نگاه من
...ديگر غريبي نميکند, چشمان خيس و دستهاي داغ من
...غم ازآن من و او هنگام وصال نيست
...ديگر کنار يار نشسته ام و نسيم مهر او غمها را ز ياد برده است